وضعیت زندگی امام رضا(ع)

ساده زیستی
آنچه دشواريهاي او را در زندگي نسبتاً آسان مي كرد آسان گيري زندگي و تهيه وسايل و ابزار آن در حد گذران،‌ بدون انديشه هدف قراردادن زندگي بود. چه بسيارند افرادي كه به خاطر هدف قراردادن دنيا و تصور اين كه ابدالدهر مي خواهند در آن توقف كنند و هم به خاطر تعصبات و رقابت ها و حرص و ولع هاي بسيار، زندگي را برخود و ديگران سخت مي گيرند. او امام است و الگو و رهبر جامعه.

در زندگي وظيفه اي را براي خود ترسيم كرده و مي كوشيد آن را به نحوي شايسته و درخور تحسين انجام دهد. امام رضا  علیه السلام زندگي را بر خود آسان مي گرفت و وابستگي ها را از خود دور كرده بود. البته كسان و بستگان پرتوقعي بودند كه در اثر خواهندگی ها كار را بر امام سخت مي كردند ولي امام بر اساس سخت¬گيري برخويش به نفع ديگران، سعي داشت حاجات ديگران را برآورده سازد.

ادامه نوشته

محدود ساختن امام رضا(ع) به حركت هاى علمى

زمينه سازى براى پيدايش موقعيتى كه در آن هر چند براى يك بار، امام مغلوب ديگران شود
به هر حال در هيچ يك از اين مجالس، مامون به نتيجه دلخواه، دست نيافت و ناگزير به اعتراف و خضوع در برابر عظمت علمى امام‏ صلی الله علیه و آله و سلم شد. وجود چنين اعترافاتى در تاريخ شايان تامل است.

در جريان يكى از نشست هاى علمى، چون وقت نماز فرا رسيد، امام براى اقامه نماز از مجلس، بيرون شد. مامون به محمدبن جعفر، عموى امام رض صلی الله علیه و آله و سلم رو كرد و گفت پسر برادرت را چگونه يافتى؟
پاسخ گفت او عالم و دانشمند است.

ادامه نوشته

اعتراف مخالفان به برترى علمى امام رضا علیه السلام

چنان كه پيشتر گذشت، مامون از تشكيل جلسات بحث و گفت و گو، اهدافى را دنبال مى كرد كه از جمله مى‏توان موارد زير را ياد كرد:

1- سرگرم ساختن مردم و جامعه به مباحثات علمى و تحت الشعاع قراردادن اوضاع سياسى موجود، به ويژه نهضتهايى كه در گوشه و كنار بلاد اسلامى رو به رشد بود.
2- دست آوردن نوعى وجهه فرهنگى براى حكومت، به ويژه براى خودش كه در مسند زمامدارى قرار داشت
3- جلب نظر امام علیه السلام، با وانمود ساختن اين نكته كه وى خواهان عظمت خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.

تسلط امام  رضا علیه السلام به زبان هاى مختلف

يكى ديگر از مظاهر شخصيت علمى امام رض علیه السلام كه شگفتى اطرافيان و شاهدان را همراه داشت، آشنايى كامل حضرت  علیه السلام، به زبان هاى مختلف بود، چنان كه از بخش پيشين نيز آشكار گرديد، امام‏ علیه السلام در مجامع علمى به هنگام مناظره و يا در نشست هاى معمولى در پاسخگويى به اشخاصى كه از بلاد ديگر، حضور ايشان شرفياب مى‏شدند، با زبان متداول و رسمى مخاطب با وى به گفتگو مى‏پرداختند.

اباصلت هروى مى گويد:
«امام رض صلی الله علیه و آله و سلم، با مردم به زبان خودشان سخن مى گفت. به خدا سوگند كه او، فصيح ترين مردم و داناترين آنان به هر زبان و فرهنگى بود»

-كان الرضا يكلم الناس بلغاتهم و كان والله افصح الناس واعلمهم بكل لسان و لغة. اباصلت همچنين مى ‏گويد:

ادامه نوشته

آگاهى امام رضا علیه السلام از اديان و مكاتب

امام علیه السلام علاوه بر اين كه براى پرسش هاى مختلف عالمان اديان و مكاتب پاسخى درخور داشت، برمبناى اعتقادى شخص مخاطب نيز سخن مى‏گفت و استدلال مى‏كرد و اين مظهر ديگرى از توانمندى علمى امام‏ علیه السلام بود. امام‏ علیه السلام با اهل تورات، به توراتشان، با رهروان انجيل، بر مبناى انجيل و با حاملان زبور، به زبور و... سرانجام با هر فرقه و گروهى با مبانى خود آنان سخن گفته، به روش خودشان استدلال می ‏نمود.

محمدبن حسن نوفلى، از اصحاب حضرت رض علیه السلام مى گويد:

هنگامى كه حضرت رض علیه السلام به مرو گام نهاد، مامون به وزيرش، فضل بن سهل دستور داد، تا چهره هاى سرشناس علمى و رهبران مذاهب و دانشمندان فرقه‏ هاى مختلف را كه در علم مناظره و جدل از ديگران ممتاز بودند، فراخواند و در روزى معين مناظره‏اى علمى ترتيب دهد.

ادامه نوشته

روش امام رضا (ع) در بحث:

او در بحث خود با ديگران روش خاصي را اعمال ميكرد و آن اين بود كه راه را بر خصم نمي بست بلكه آزادش مي گذاشت تا به هر صورتي كه ميخواهد همة مسائل خود را بيان كند. در بحث همچنان پيش ميرفت كه راه را بر خود بسته ببيند و آنگاه امام قدم به پيش مينهاد و مباحث خود را مطرح ميكرد به طوري كه فرد خود قانع ميشد و درمييافت كه چه خطا و اشتباهي در استدلال است. امام در شيوه هاي بحث خود از روشهاي جدال، حكمت و راه موعظه استفاده ميكرد. و گاهي هم براي افراد بي محتوا ولي گستاخ از شيوة كرامت واعجاز استفاده ميكرد.

از شيوه هايي كه امام در بحث خود به كار مي برد اين بود كه او با هر قومي به زبان همان قوم سخن مي گفت و با طرفداران تورات از تورات و با طرفداران انجيل از متن انجيل حرف مي زد. حتي نوشته اند او با صابئين به زبان عبريشان،‌ با زردشتيها به زبان پارسي احتجاج ميكرد و آنها را در كار خود مجاب مي ساخت. او حتي در سر سفرهاي كه در برابر اقوام مختلف قرار ميگرفت براي خوش آمد مهمانان مطايباتي داشت و اين مطايبات را به زبان آنان بيان ميكرد. حتي از او آمده است كه گاهي به زبان فارسي با ايرانيان حرف ميزد و اين امر براي آنان بسيار خوشايند بود و احساس انس و صفاي بيشتري با امام ميكردند

ادامه نوشته

برخورد امام ضا(ع)ردر جلسات بحث و مناظرات

دستگاه خلافت عباسى، با اهدافى خاص، از انديشمندان مذاهب و فرقه‏هاى گوناگون، دعوت مى‏كرد و آنان را رو در روى امام‏ علیه السلام قرار مى‏داد. با مطالعه در شخصيت، روحيات و افكار مامون،آشكار مى‏شود كه او از تشكيل چنين جلسات و همايش هايى، اهدافى سياسى را دنبال مى‏كرد، هر چند شخصاً به مباحثات علمى علاقه‏مند بود، ولى مامون به عنوان خليفه، شخصى نبود كه بخواهد با اين‏گونه مباحثات و مناظرات، عظمت و حقانيت خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به نمايش بگذارد و شخصيتى را كه مورد توجّه انقلابيون آل على‏ علیه السلام بود، در جامعه مطرح كند و علم و شكوه و شايستگى و برترى آنان را به ديگران بنماياند، بلكه در پس اين تلاش ها، اهدافى سياسى داشت و چه بسا بى ميل نبود كه در اين نشست ها، براى يك بار هم كه شده، امام از پاسخگويى به پرسش ها عاجز بماند!

به هر حال، عليرغم اهدافى كه مأمون دنبال مى كرد، نتايج آن جلسات مايه شكوه و عظمت امام و بهره علمى و اعتقادى شيعه شد.

ادامه نوشته

ادب و نزاكت و ظرافت

در شرح حال وسيرت آن حضرت نوشته اند كه...
هرگز با سخن خويش بر كسى جفا نكرد و بر وى ستم نراند.
تا سخن كسى به پايان نمى رسيد سخن نمى گفت و گفتار او را قطع نمى كرد.
حاجت هيچ كسى را در صورت قدرت و توانايى رد نمى نمود.
پاى خود را هرگز در مقابل كسى دراز نكرد.
هرگز كنار هيچ جليس و همنشينى بر چيزى تكيه نمى كرد.
هيچ يك از خادمان را به دشنام و ناسزا نگرفت.
صدا به قهقهه بلند نمى كرد؛ بلكه تبسّم مى فرمود.
آن حضرت در تابستانها روى حصير جلوس مى نمود، و زمستانها روى پلاس مى نشست.
جامه هاى خشن مى پوشيد، اما هنگامى كه در ميان مردم ظاهر مى شد داراى سر و وضع آراسته بود.
خير و احسان آن حضرت آن چنان توأم با ادب ونزاكت و ظريف و لطيف انجام مى گرفت كه هرگز طرف احسان، شرمسار نمى گرديد؛ لذا نوشته اند كه...
بسيار احسان مى كرد و بخششها را پنهانى انجام مى داد، و اكثر اين خيرات را در شبهاى تار [ و بى سر وصدا ] برگزار مى كرد.

به عنوان نمونه:
مرحوم كلينى ( رضوان الله عليه ) در كتاب خود روايتى از « اليسع بن حمزه » آورده است كه مى گفت:
من در محضر امام رضا عليه السلام بودم كه گروه زيادى از مردم پيرامونِ آن حضرت گرد آمده بودند واز او راجع به حلال و حرام سؤال مى كردند. در اين اثنا مردى بلندقامت و گندمگون وارد شد و گفت: السلام عليك يا ابن رسول الله! من يكى از دوستداران شما و آباء و اجدادتان هستم و از حج باز مى گردم و تمام موجودى ِ خود را از دست دادم و چيزى براى من باقى نمانده كه با آن بتوانم حتى يك منزل از منازل سفر را طى كنم.

چاره اى در باره من بينديشيد تا مرا به شهر و ديارم باز گردانيد، كه من در شهر وديارم فردى توانمند و مالدار مى باشم. به من كمك كنيد كه وقتى به وطنم رسيدم از جانب شما به همين مقدار به فقراء هزينه رسانم و به آنها بخشش كنم؛ چون تهيدست و مستحق اِمداد مالى نيستم. حضرت به او فرمود: بنشين كه خداى تو را رحمت كناد.

سپس آن حضرت رو كرد به مردم و با آنها به ادامه گفتگو نشست تا آن كه مردم از پيرامون او پراكندند، و فقط آن مرد خراسانى و سليمان جعفرى و خيثمه و من در آن جا مانديم. حضرت فرمود به من رخصت دهيد به اندرون منزل بروم. لحظه اى گذشت و حضرت بيرون آمد و در را بست و از پشتِ در دست را بيرون آورد ...

..و فرمود: مرد خراسانى كجاست؟
عرض كرد: اينجا.
فرمود: اين دويست دينار را بگير و مخارج خود را با آن تأمين كن و لازم نيست در ديار خود به مقدار آن از جانب من به فقراء كمك كني، و از سراى ي من خارج شو كه من تو را نبينم و تو نيز مرا نبينى [ كه مبادا هر دو شرمسار گرديم ].

سليمان به آن حضرت عرض كرد: قربان! عطاى فراونى به اين مرد مرحمت فرمودى و او را مورد مهر خويش قرار دادى ، چرا از پشت در و از خفا اين كار را برگزار فرمودى ؟

فرمود: بيم آن داشتم كه ذل و خوارى سؤال و خواهندگى را از رهگذر بر آوردن نيازش در چهره او مشاهده كنم. آيا نشنيده اي كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: المستتر بالحسنة تعدل سبعين حجة، والمذيع بالسيّئة مخذول، والمستتر بها مغفور له، كسى كه پنهانى و بى سرو صدا احسان مى كند اين كار او معادل با هفتاد حج مى باشد، و كسى كه بدى و گناه را افشا و آشكار مى سازد خوار و فرومايه خواهد گشت، و آن كه گناه و بدى را مخفى مى دارد اميد آمرزش براى او وجود دارد...

سپس فرمود: آيا اين بيت به گوش تو نرسيده است كه:

متى آته يوماً اطالب حاجة رجعت الى اهلى و وجهى بمائه
آن كسى را مى ستايم كه اگر روزى براى حاجتى نزد او روم، به سوى اهل و عيالم در حالى باز مى گردم كه آبروى من مصون مانده و دچار ذلت سؤال و خواهندگى نباشم.

نيز كلينى آورده است كه...
ميهمانى بر امام رضا عليه السلام وارد شده و پاره اى از شب را با او به گفتگو نشست كه چراغ دگرگونه شد و مى خواست خاموش شود. ميهمان براى ترميم و اصلاح آن دست خود را پيش آورد تا آن را به حالت نخست باز گرداند كه امام رضا عليه السلام مانع شد و شخصاً آن را ترميم و اصلاح كرد، آن گاه فرمود:

ما خاندان رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ميهمانان خود را بكار نمى گيرم [ بلكه مقدم آنها را گرامى داشته و از هيچ گونه ادب ونزاكتى نسبت به آنها دريغ نمى ورزيم ].

بدين اميد كه خداى متعال ما را از توفيق در التزام به سيرت اخلاقى اين امام بزرگوار برخوردار سازد و ارشادات سعادت آفرين و الگو پرداز آن جناب را درهمه جوانب زندگانى به كار بنديم اين نوشته را به پايان مى برم، و شفاعت او را در روزى از خدا مى طلبم كه هيچ عاملى جز قلب سليم و دل پالوده از آلودگى ها سود نمى بخشد.

مواسات و دلسوزى نسبت به ديگران

يك انسان با ايمان كه در مقام رهبرى جاى دارد بايد در باره ديگران خواهان امورى باشد كه در خود نسبت به آن امور احساس علاقه و دلبستگى مى نمايد، و هر گونه شر وبدى را كه براى خويشتن نمى پسندد براى ديگران نيز نپسندد؛ زيرا اين گونه برابرانديشى و مواسات با ديگران، بيانگر روح و ايمان و حاكى از حس تعاون و هماهنگى همبستگى با آنها مى باشد.

در طى احاديث صحيح اين سخن نظر جلب نظر مى كند كه « هيچيك از شما نمى تواند براى دريافت عنوان « مؤمن » آمادگى كسب كند، مگر آن گاه كه نسبت به برادر ايمانى خود خواهان امورى باشد كه آنها را براى خويش نيز خواهان است ».

ادامه نوشته

شخصیت علمی امام رضا(ع)

امام هشتم‏ علیه السلام، چونان نياكان وارسته‏اش، از مقام علمى والايى برخوردار بود، تا آن جا كه وی را «عالم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم» لقب داده ‏اند.

اباصلت از محمدبن اسحاق بن موسى بن جعفر علیه السلام نقل كرده است:
«امام موسى بن جعفر علیه السلام، به فرزندانش مى فرمود، برادرتان، على بن موسى، داناى خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. نيازها و پرسش هاى دينى خود را از وى فرا گيريد و آنچه را به شما تعليم داد، به خاطر بسپاريد، چه اين كه بارها پدرم امام صادق‏ علیه السلام به من فرمود: داناى خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نسل توست و اى كاش من او را درك كرده و مى‏ديدم.»

ادامه نوشته